در یک فعالیت تجاری ، انعطاف پذیری می تواند به شماری از ایده های متفاوت دلالت کند. امروزه متداول ترین کاربرد انعطاف پذیری در محل کار است. جایی که به موارد زیادی مثل زمان انعطاف ، ساعات تغییرپذیری و تمدید دوره های واگذاری اشاره می کند اما این کلمه در حوزه استراتژی ریشه عمیق تری دارد ، جایی که بصورت کلی بر توانایی شرکتها در پاسخگویی سریع و با حداقل هزینه به تغییرات محیط پیرامونی اشاره دارد. بطور خلاصه استراتژی ، تعهد غیرقابل تغییر به برخی چیزهاست. در واقع استراتژی نقطه مقابل انعطاف پذیری است.
انعطاف پذیری استراتژیک شرکت تا حدودی به قابل تغییر بودن آن بستگی دارد ، از این رو توانایی پاسخ سریع ناچارا به دسترسی آن شرکت به سرمایه سنجیده می شود اما مهمتر از آن به ساختار سازمانی شرکت ، روشی که قسمت های گوناگون با یکدیگر کار می کنند و آزادی آنها در تصمیم گیری با خلاقیتشان بستگی دارد.
رابطه جایگزینی بین انعطاف پذیری و ثبات یک موضوع سابقه دار در مدیریت، تصمیم گیری است. جولیان برکینشا ، استاد کالج تجارت لندن و نویسنده کتاب "شرکت انعطاف پذیر" در تابستان سال 2004 در مقاله ای باعنوان " ایجاد دو سو توانی در سازمان" می گوید:
"یک شرکت برای موفقیت پایدار، نیاز دارد تا توانایی سازگاری با محیط و رویدادها و همزمان توانایی حفظ یک خصوصیت را تحت کنترل داشته باشد ،که برخی مواقع از آن بعنوان دو سو توانی یاد می شود."
توانایی سازگاری به انعطاف پذیری و توانایی حفظ یک خصوصیت به ثبات تعبیر می شود. تعادل بین این دو یا همان دو سو توانی موضوعی است که برکینشا مدعی آن بود و برای اولین بار در سال 1975 بکارگرفته شد.
سومانترا گوشال این دو را کمی متفاوت تر بکار برده است . او در مقاله ای در شماره پاییز 2002 مجله " مروری بر مدیریت " نوشته است:
یکی از اصلی ترین و ماندگارترین تنشها در تمامی شرکتها خصوصا شرکتهای کوچک ، در میان خودمختاری واحدهای تابعه و تمرکز اختیارات در دست یک نفر و در کل یکپارچگی سازمانی و پیوستگی به دیگران است.
خودمختاری و پیوستگی ، توانایی سازگاری و توانایی حفظ یک وضعیت ، انعطاف پذیری و ثبات ، لغاتی هستند با معانی متفاوت که آثار یکسانی برای این وضعیت دشوار دارند.
برای اغلب دوران قرن گذشته ، ثبات ،نقش برجسته ای در استراتژی شرکتها داشته است. شرکتها خود را درمسیر ویژه ای قرار دادند که تغییر این رویه تلاش زیاد آنها را می طلبد. یک نویسنده در پایان دهه 1990 نوشته است که یک شرکت بزرگ کمی شبیه یک کشتی نفتکش بزرگ است که به کندی تغییر مسیر می دهد.
در شرکتهای قرن 21 ارزش انعطاف پذیری بیشتر و بیشتر درک شد و آنها در جستجوی راههایی بودند که بتوانند سریعا تغییر مسیر دهند. وقتی" پیتر برابک " مدیر شرکت نستله بود ، تغییر شکل شرکت را از یک نفتکش غول پیکر به چیزی شبیه یک ناوگان واکنش سریع به اجرا درآورد. ناوگانی که به بخشهای تجاری مختلف فراخوانده می شود تا فرصتهای مختلف بازار را برباید و آنها سریعا لشکر کشی می کنند.
یادداشتی از مدیر ارشد اجرائی یاهو در دسامبر 2005 در نشریه وال استریت ژورنال منتشر شد که بیان می دارد : ما فاقد چشم انداز متمرکزی برای شرکتمان هستیم . ما می خواهیم هرکاری را انجام دهیم و همه چیز برای همه کس باشیم. ما از حذف شدن هراس داریم . ما بجای ترسیم مسیری مطمئن فقط از خود واکنش نشان می دهیم. ما باید قاطعانه و جسورانه اعلام کنیم در کدام حوزه کاری حضور داریم و در کدام حوزه کاری وارد نمی شویم.
"نیکلاس جی کار" یکی از نویسندگان هاروارد بیزینس در کتاب " آیا این مسئله مهمی است" راهکاری را پیشنهاد کرده است. او می گوید شرکتهای موفق برای ایجاد و حفظ موقعیتهای استراتژیک خود کار خواهند کرد. حتی اگر از مزایای رقابت موقت مثل سنگ زیر پا برای رسیدن به مزیتهای جدید استفاده کنند به آرامی انعطاف ناپذیر خواهند شد.
- پاورقی: دو سو توانی به بهره مندی همزمان از دو مورد کاملا متفاوت در کنار یکدیگر گفته می شود که در اینجا استفاده همزمان از ثبات و انعطاف پذیری در کنار یکدیگر است.
برگردان :مهدی اسماعیلی - کارشناس بازاریابی